من یک دابای هستم

یک دابای می ماند

من یک دابای هستم

یک دابای می ماند

نک و ناله

نک و ناله نمی زنم ها ولی دلم خیلی پره... حالا نمی دونم از چی... دلم می خواد از حال لذت ببرم که مدام فکر می کنم.. فکر می کنم.. مدا م دوست دارم یه چیزی بردارم و سیخ بزنم به روح و روانم.. دوست دارم اصلا حال خودم رو بد کنم...

واقعا از چی لذت می برم؟ دوست دارم بدونم از چی واقعااااا لذت می برم.. که حال خودم رو خوب کنم و من همه چی رو گم کردم... نه از خرید نه از کار نه از هیچ چیز دیگه..

حتی حس تولد گرفتن هم ندارم امسال.. سالهای پیش چه ذوق و شوقی داشتم.. چه مهمونی می دادم... چه خنده و امسال اصلا انگار دورم رو هاله های ابر سیاه گرفتن..

حالا عمه بزرگه گیر داده که بگیر.. خواستم بگم چشم.. حتما اون پسر بیشعورت رو هم دعوت می کنم با زن و بچه بیشعورترش بیان صدر مجلس بشینن.. والا .. اعصاب ندارم...

ورزش می رم.. باشگاه می رم.. ارایشگاه می رم ولی همه اش موقتی.. چند ثانیه طول می کشه..

نمی دونم واقعا چیکار کنم.. اونایی که تنهایی حال خودشون رو خوب می کنن چطوری ان؟ من انگار روش خودم رو هم گم کردم...  ادم چطوری خودش رو گم می کنه؟ منم اونجوری گم کردم.. احساس می کنم هیچ چیزی حالم رو خوب نمی کنه... نه ماشین مدل بالا نه یه کمد پر از لباسهای جورواجور.. نه مسافرت.. نه گردش.. نه زندگی تو یه دشت رویایی.. هیچی..

نظرات 1 + ارسال نظر
بهارخانم چهارشنبه 8 آذر 1396 ساعت 14:33

این به خاطر یکنواختی و روزمرگیه ... باید هیجان یادگرفتن چیز جدید در خودمون بوجود بیاریم . و البته که تنهایی خوب بودن کار سختیه به نظرم برای تنهایی خوب بودن باید مدل سرگرمی هاتو با زمانی که غیر تنها بهت خوش می گذره عوض کنی

کاملا باهات موافقم عزیزم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.